۱۳۸۷ فروردین ۲۲, پنجشنبه

شوهرکشی، تلاشی مقابل خشونت/ سیامک فرهی

این روزها در ایران پرونده‌های شوهرکشی مورد توجه رسانه‌ها هستند। پرونده‌ی اکرم مهدوی که حکم اعدام او تأیید شده، یکی از این پرونده‌هاست. گفت‌وگو با مینا جعفری و ناهید کشاورز در این مورد اطلاعات بیشتری در اختیار ما می‌گذارد. مینا جعفری در ابتدا شرایط اکرم مهدوی را توضیح می‌دهد:
اکرم مهدوی، متولد الیگودرز، الان ۳۲ سالش است و دارد وارد ۳۳ سالگی‌اش می‌شود। در ۱۳ سالگی ازدواج می‌کند؛ ولی تا کلاس پنجم ابتدایی بیشتر امکان تحصیل برایش فراهم نمی‌شود. ازدواج اول او به خاطر این که شوهرش معتاد بوده، منجر به طلاق می‌شود؛ با یک دختربچه‌ی پنج ساله. در ۱۸ سالگی از شوهرش جدا می‌شود. بچه‌ی پنج ساله‌اش را هم به پدر تحویل می‌دهند و تا ۱۴ سالگی این بچه پیش پدرش می‌ماند.ازدواج دوم این خانم که با مقتول بوده، دو سال بعد در سن ۲۰ سالگی صورت می‌گیرد. حدود ۸-۷ سال با این آقا زندگی می‌کند. بعد از آشنایی یک هفته‌ای با آقایی که هم‌جرم ایشان بوده، مسأله‌ی قتل رخ می‌دهد.

بنا به گفته‌های خانم مهدوی، او دو بار تقاضای طلاق می‌دهد। بار اول قاضی می‌گوید که تو دلایل‌ات برای جدایی کافی نیست. بار دوم هم شوهرش می‌گوید من طلاق‌ات نمی‌دهم و این خانم هم مثل خیلی از زن‌های ایرانی، دیگر پروسه‌ی طلاق را رها می‌کند.

ناهید کشاورز جامعه‌شناس و فعال حوزه‌ی زنان با تأکید بر رشد پدیده‌ی شوهرکشی در سال‌های اخیر در مورد ریشه‌های این پدیده این طور می‌گوید:

اکثر این خانم‌ها قربانی خشونت خانوادگی بوده‌اند؛ قربانی ازدواج‌های اجباری، قربانی جهل ناشی از عدم تحصیل و قربانی عدم حمایت قانون و عدم حمایت خانواده از آن‌ها। به هرحال این زن‌ها اکثرا در یک چرخه خشونت گرفتار شدند که تمام تلاش‌شان را کرده‌اند تا بتوانند از این چرخه بیرون بیایند. ولی همه‌جا بن‌بست بوده است. یعنی حمایت‌های قانونی وجود نداشته که مهم‌ترین مسأله است و همچنین عدم حمایت خانواده.

نگاه کنید، ببینید این خانواده‌ها و این قتل‌ها در کجای تهران اتفاق افتاده است। اکثراً در حاشیه‌ی شهر تهران اتفاق می‌افتد. اکثراً فقر فرهنگی، فقر اجتماعی و فقر اقتصادی برای این زن‌ها وجود دارد. یعنی این زن‌ها واقعاً تلاش‌شان را کرده‌اند که این چرخه خشونت را بتوانند بشکنند و نتوانستند موفق بشوند.

ازدواج اجباری و تفاوت سنی زیاد از جمله نکاتی‌ست که وکیل اکرم مهدوی نیز بر آن‌ها تأکید دارد:

خود اکرم می‌گوید که درازدواج دوم من با سیلی پدر «بله» را گفتم। به هر صورت ما نمی‌توانیم مسأله‌ای به نام «ازدواج اجباری» را که قانون هم متأسفانه تاییدش کرده است، نادیده بگیریم. امکانی که پدر برای تصمیم‌گیری به جای فرزند و به خصوص فرزند دختر دارد، خیلی مسأله‌ی مهمی است.

این امری‌ست که باعث می‌شود به ازدواج اجباری، به عدم رضایت از زندگی منجر بشود و ای‌نکه آدم کارهایی غیرعقلانی مثل قتل انجام دهد। چون رضایت برای یک زندگی مشترک مهم‌ترین فاکتور برای ادامه‌ی یک زندگی‌ است. اگر این نباشد، امکان دارد به چیزهای مختلفی، عقلایی مثل «طلاق» و غیرعقلایی از جمله «قتل» منجر بشود.

مقتول حدود ۵۰-۴۰ سال از موکل من بزرگ‌تر بود। به هر صورت آدمی که ۵۰ سال تفاوت سنی دارد، به طور طبیعی نمی‌تواند خواسته‌های یک زن را برآورده کند. به لحاظ فکری، جسمی، کلامی حتا. مطمئناً این تفاوت وجود دارد و این تفاوت خیلی در این قضیه تأثیرگذار بوده است.

خانم کشاورز معتقد است که ایجاد بستر مناسب فرهنگی و اجتماعی به کاهش این قتل‌ها منجر می‌شود:

اگر ما قوانین بهتری برای زنان داشتیم، اگر نهادهای اجتماعی‌ای مثل خانه‌ی امن وجود داشت که از این زن‌ها در زمانی که دچار خشونت می‌شوند، یعنی خشونت به آن‌ها اعمال می‌شد، می‌توانستند از آن‌ها حمایت بکنند، اگر این‌ها خانواده‌هایی داشتند که می‌توانستند ازشان حمایت بکنند، اگر طلاق این قدر در کشور ما قبیح نبود، حداقل برای این زن‌ها با آن پایگاه اجتماعی‌‌ که دارند، اگر قانون حمایتی برای این زن‌ها وجود داشت، اکثرشان مرتکب قتل نمی‌شدند।

ناهید کشاورز که خودش در جریان بازداشت حین فعالیت برای کمپین یک میلیون امضا دو هفته در زندان اوین با اکرم هم‌سلولی بوده، به شرایطی که اشاره می‌کند که فرد را به سمت ارتکاب جرم سوق می‌دهد:

این خانم در یک خانواد‌ه‌ای در الیگودرز بود। فکر می‌کنم توی شهر الیگودرز هم نبوده؛ توی یک منطقه روستایی الیگودرز بوده است که امکان دسترسی به تحصیل نداشته است. در سن بسیار پایین ازدواج می‌کند. ازدواج اولش با شکست مواجه می‌شود با یک بچه. ازدواج دومش با مردی که ۵۰ سال از ایشان مسن‌تر اجباری بوده است. هیچ پناهی نداشته؛ شرایط زندگی، شرایطی نبوده که برایش مناسب باشد.

ما از عملی که او انجام داده است، دفاع نمی‌کنیم। خیلی وقت‌ها من وقتی با این خانم‌ها صحبت می‌کردم، چون توی آن سلولی که من بودم از ۲۰ زن،۱۰ نفرشان مرتکب قتل شده بودند و اکثراً قتل شوهرهایشان. واقعاً خیلی وقت‌ها، وقتی خودم را جای این‌ها می‌گذاشتم، فکر می‌کردم که اگر من هم در این شرایط اجتماعی بودم، شاید واقعاً انتخابی به جز این نداشتم.

یعنی می‌خواهم بگویم چیزی نیست که آدم فکر کند این‌ها قاتل بالفطره بودند، یا ذاتاً قاتل‌اند و یا آدم‌هایی‌ جدا از ما هستند و این هرگز برای ما پیش نخواهد آمد. الان اگر نگاه کنیم، این موردی را که ایشان داشته خیلی می‌بینیم. این که با هم‌دستی یک مرد دیگری شوهرش را کشته، در واقع خیلی از زن‌ها هستند که سعی می‌کنند از این چرخه خودشان را در بیاورند.
شوهرش با وجود این که با اکرم ازدواج کرده بود، که خیلی هم جوان‌تر از او بود، ولی باز هم به دنبال زن‌های دیگر مثل این‌که بوده است। اکرم از آن زندگی رضایت نداشته. اقدام به طلاق کرده و نتوانسته این چرخه‌ خشونت و این بن‌بست زندگی را بشکند و بیرون بیاید.

ازسوی فعالان حقوق بشر کمپینی برای نجات جان اکرم مهدوی به راه افتاده است। مینا جعفری در مورد این کمپین توضیح می‌دهد:

حکم دادگاه قصاص بوده است। دیوان عالی هم آن را تأیید کرد. پرونده الان در دادسرای جنایی‌ است و قرار است پیش رییس قوه قضاییه برای استیذان برود. خانواده‌ی مقتول راضی شده‌اند که در قبال پرداخت ۶۰ میلیون در ازای دیه، از قصاص اکرم صرف نظر کنند. متأسفانه به خاطر مشکلات مالی و فقری که خانواده دارند، بعید می‌دانم که بتوانند کمک کنند و اصولاً کمکی نمی‌کنند؛ چون وضعیت مالی‌شان این اجازه را نمی‌دهد.

یک کمپین در داخل ایران با کمک بخشی از فعالان زنان برای کمک به اکرم به وجود آمده است। البته نه فقط کمک به اکرم، به زن‌های بسیاری که امکان دارد به جای اکرم قرار بگیرند.

خانم جعفری عنوان می‌کند که تا اعدام اکرم فرصت زیادی نمانده:

بنا به گفته‌ی مسئول اجرای احکام دادسرای جنایی تهران تا آخر فروردین پرونده برای استیذان به قوه قضاییه ارجاع نمی‌شود. ما تا آن وقت عملاً فرصت داریم.

هیچ نظری موجود نیست: